در صفحهی هشتم حرف از الگوهای جابهجایی و رفت و آمد ما مردم در شهر بزرگی مثل تهران است:
علی پوررجبی در روی این صفحه به سراغ طرحی رفته که برای کنترل و مدیریت ترافیک تهران درست شد و چهل سال است که دارد به زندگی شهری در تهران شکل میدهد. پوررجبی اول به مسیر حرکت هر روزهی آدمها با ماشینهایشان نگاهی انداخته و با روایتی منطقی توضیح میدهد که چطور این طرح دارد کارمندان تهران را هر روز زابهراه میکند، مرکز شهر را به حاشیه میراند، ترافیک را فقط منتقل کرده و شاید آلودگی هوا را هم بیشتر کرده باشد. در آخر هم راه چارهای را پیش میکشد.
اما پشت صفحه دست مسعود تقوی افتاده و حرف از الگوی جابهجایی دیگری میزند که آدم برای آن ساخته شده است، یعنی پیادهروی. تقوی با طنازی مخصوص به خودش شرح میدهد که پیادهروی چقدر برای سلامتی ما واجب است و بیشتر از این حتی آدم بودن ما وابسته به پیاده راه رفتن ماست. او توضیح داده که پیادهروی چطور حتی روی عقل و هوش و خلاقیت بشر دوپا تاثیر میگذارد و تلنگری میزند تا شهر و محیط زندگیمان را آدمیزادیتر کنیم تا بتوانیم بیشتر و بهتر در آن قدم بزنیم.

